شاهکار خلقت در آفرینش زن و مرد

- استاد مطهری در مرود شاهکار خلقت و اینکه تفاوت زن و مرد به انسان درس توحید و خداشناسی می دهد می فرماید :

شاهکار خلقت در آفرینش زن و مرد

1- استاد مطهری در مرود شاهکار خلقت و اینکه تفاوت زن و مرد به انسان درس توحید و خداشناسی می دهد می فرماید :

صرفنظر از اینکه تفاوت‏های زن و مرد موجب تفاوتهائی در حقوق و مسئوولیت‏های خانوادگی زن و مرد می‏شود یا نمی‏شود ، اساسا این مسئله یکی‏ از عجیب‏ترین شاهکارهای خلقت است ، درس توحید و خداشناسی است ،

 آیت‏ و نشانه‏ای است از نظام حکیمانه و مدبرانه جهان ، نمونه بارزی است از اینکه جریان‏ خلقت تصادفی نیست ، طبیعت جریانات خود را کورمال کورمال طی نمی‏کند ،

 دلیل روشنی است از اینکه بدون دخالت دادن اصل " علت غائی " نمی‏توان‏ پدیده‏های جهان را تفسیر کرد . دستگاه عظیم خلقت برای اینکه بهدف خود برسد و نوع را حفظ کند ، جهاز عظیم تولید نسل را بوجود آورده است ، دائما از کارخانه خود هم جنس نر بوجود می‏آورد و هم جنس ماده ، و در آنجا که بقاء و دوام نسل احتیاج دارد بهمکاری و تعاون دو جنس ، مخصوصا در نوع انسان ،

2- استاد مطهری معتقد است دستگاه آفرینش به خاطر تفاوتهایی که بین زن و مرد قرار داده این دو را بیشتر خواهان همدیگرکرده است . در این را بطه می فرماید :

 برای اینکه این دو را به کمک یکدیگر در این کار وادارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است‏ ، کاری کرده است که خود خواهی و منفعت طلبی که لازمه هر ذیحیاتی است تبدیل‏ بخدمت و تعاون و گذشت و ایثار گردد ، آنها را طالب همزیستی با یکدیگر قرار داده است ، و برای اینکه طرح کاملا عملی شود و جسم و جان آنها را بهتر بهم بپیوندد تفاوتهای عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده‏ است و همین تفاوتها است که آنها را بیشتر بیکدیگر جذب می‏کند ، عاشق و خواهان یکدیگر قرار میدهد . اگر زن دارای جسم و جان و خلق و خوی مردانه‏ بود محال بود که بتواند مرد را بخدمت خود وادارد و مرد را شیفته وصال‏ خود نماید ، و اگر مرد همان صفات جسمی و روانی زن را می‏داشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی‏ترین هنر خود را صید و شکار و تسخیر قلب او بحساب آورد .

3- استاد در مورد تفاوت علاقه زن و مرد با علاقه ای که انسان به اشیاء دارد می فرماید :

مرد جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است . قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقه‏مند به یکدیگر قرار داده است ، اما نه از نوع علاقه‏ایکه باشیاء دارند .

 علاقه‏ای که انسان باشیاء دارد از خودخواهی او ناشی می‏شود ، یعنی انسان اشیاء را برای خود می‏خواهد ، بچشم‏ ابزار به آنها نگاه می‏کند ، می‏خواهد آنها را فدای خود و آسایش خود کند ،

 اما علاقه زوجیت باین شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری‏ را می‏خواهد ، از گذشت و فداکاری درباره دیگری لذت میبرد .پیوندی بالاتر از شهوت

4- استاد در مورد فرق بین رافت و شهوت بین زوجین  می فرماید :

عجیب است که بعضی از افراد نمی‏توانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند ، خیال کرده‏اند که آنچیزی که زوجین را بیکدیگر پیوند میدهد منحصرا طمع و شهوت است ، حس استخدام  و بهره برداری است ، همان چیزی است که انسان را با ماکولات و مشروبات‏ و ملبوسات و مرکوبات پیوند میدهد ، اینها نمی‏دانند که در خلقت و طبیعت علاوه بر خودخواهی و منفعت طلبی علائق دیگری هم هست ، آن علائق‏ ناشی از خودخواهی نیست ، از علاقه مستقیم به غیر ناشی میشود ،

 آن علائق‏ است که منشاء فداکاریها و گذشتها و رنج خود را راحت غیر خواستنها واقع‏ میشوند .

 آن علائق است که نمایش دهنده انسانیت انسان است ، بلکه قسمتی‏ از آنها یعنی در حدودیکه بجفت و فرزند مربوط است در حیوانات نیز دیده‏ میشود.

این افراد گمان کرده‏اند که مرد به زن همیشه به آن چشم نگاه میکرده و می‏کند که احیانا یک جوان عزب به یک زن هر جائی نگاه می‏کند ، یعنی فقط شهوت است که آن دو را بیکدیگر پیوند میدهد ، در صورتیکه پیوندی بالاتر از شهوت هست که پایه وحدت زوجین را تشکیل میدهد آن همان چیزی است که‏ قرآن کریم از آن بنامهای " مودت و رحمت " یاد کرده است ، می‏فرماید

و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم‏ موده و رحمه

5- استاد از برداشت غلط جمعی در مورد روابط زن و مرد تعجب نموده و بر جهالت آنانی که اصل تضاد را بعنوان یگانه اصل در روابط زن و مرد ذکر می کنند تاسف خورده می فرماید :

چقدر اشتباه است که تاریخ روابط زن و مرد را فقط از نظر حس استخدام و استثمار و بر پایه اصل تنازع بقاء تفسیر کنیم و چقدر مهملات در این زمینه‏ بافته شده است ، راستی من وقتی که برخی نوشته‏ها را می‏خوانم و می‏بینم در تفسیر تاریخ روابط زن و مرد ، یگانه اصلی را که بکار میبرند ، اصل تضاد است ، زن و مرد را مانند دو طبقه دیگر اجتماعی که دائما در جنگ و کشمکش بوده است فرض می‏کنند ، دچار تعجب می‏شوم و بر جهالت و نادانی آنها تأسف می‏خورم ، اگر تاریخ روابط پدران و فرزندان را بتوان‏ از نظر حس استخدام و استثمار تفسیر کرد روابط تاریخی زنان و شوهران را نیز می‏توان از این نظر تفسیر کرد .

6- و اما اینکه با وجود اینکه مر د همیشه از زن زور مند تر بوده اما بازن برخوردی همچون بردگان نداشته و یا اگر داشته ریشه در مسائل دیگری داشته است استاد می فرماید :

درست است که مرد از زن همیشه‏ زورمندتر بوده است اما قانون خلقت مرد را از نظر غریزی بشکلی قرار داده‏ است که نمیتوانسته است نوع ستمهائی که به غلامان و بردگان و زیردستان و همسایگان خود روا میداشته درباره زن روا دارد ، همانطوری که نمی‏توانسته‏ است آن نوع ستمها را بر فرزندان خود روا دارد .

من منکر ستمهای مردان بر زنان نیستم ، منکر تفسیری هستم که از این‏ ستمها می‏شود ، مردان بر زنان در طول تاریخ ستمهای فراوانی کرده‏اند اما ریشه این ستمها همان چیزهائی است که سبب شده بفرزندان خود نیز با کمال‏ علاقه‏ای که به آنها و سرنوشت آنها و سعادت آنها داشته‏اند ستم کنند ، همان چیزهائی است که سبب شده به نفس خود نیز ستم کنند ، یعنی ریشه‏ جهالت و تعصب و عادت دارد نه ریشه منفعت طلبی ، شاید فرصتی پیش آمد و در موقع مناسبی بحث مفصلی درباره تفسیر تاریخ روابط زن و مرد بنمائیم‏

7- استاد در مورد تفاوت علاقه زن و مرد با یکدیگر می فرماید :

دو گونگی احساسات مرد و زن نسبت به هم نه تنها علاقه خانوادگی زن و مرد بیکدیگر با علاقه باشیاء فرق می‏کند ، علاقه خود آنها بیکدیگر نیز متشابه نیست ، یعنی نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است ، با اینکه تجاذب طرفینی است اما بالعکس اجسام بیجان ، جسم کوچکتر جسم بزرگتر را به سوی خود می‏کشاند ، آفرینش مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است ، احساسات مرد نیاز آمیز و احساسات زن ناز خیز است . احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است .

8- استاد از قول ویل دورانت در موردشکست زنان دانشگاهی در امر ازدواج می فرماید ؟

 

ویل دورانت در بحثهای مفصل و جامع خود پس از آنکه میگوید اگر مزیت‏ دختری فقط در دانش و اندیشه باشد نه در دل انگیزی طبیعی و زرنگی نیمه‏ آگاهش ، در پیدا کردن شوهر چندان کامیاب نخواهد شد ، شصت درصد زنان‏ دانشگاه بی شوهر میمانند میگوید

 خانم مونیا کوالوسکی که دانشمند برجسته‏ای بود شکایت می‏کرد که کسی با او ازدواج نمی‏کند و می‏گفت : چرا کسی مرا دوست ندارد ؟ من می‏توانم از بیشتر زنان بهتر باشم ، با اینهمه‏ بیشتر زنان کم اهمیت مورد عشق و علاقه هستند و من نیستم " .

ملاحظه میفرمائید که نوع احساس شکست این خانم با نوع احساس شکست یک‏ مرد متفاوت است . میگوید چرا کسی مرا دوست ندارد ؟ " . 

9- در مورد تفاوت زن و مرد استاد از قول یک خانم روانشناس می فرماید :

در مجله زن روز شماره صد و یک یک بحث روانشناسی از یک خانم‏ روانشناس بنام کلیودالسون نقل کرده است . این خانم میگوید : " بعنوان یک زن روانشناس ، بزرگترین علاقه‏ام‏ مطالعه روحیه مردهاست . چندی پیش بمن مأموریت داده شد که تحقیقاتی‏ درباره عوامل روانی زن و مرد بعمل آورم و باین نتیجه رسیده‏ام :

1-تمام زنها علاقمندند که تحت نظر شخص دیگری کار کنند و بطور خلاصه‏  ازمرئوس بودن و تحت نظر رئیس کار کردن بیشتر خوششان می‏آید .

2- تمام زنها می‏خواهند احساس کنند که وجودشان مؤثر و مورد نیاز است‏ سپس این خانم اینطور اظهار عقیده می‏کند :

بعقیده من این دو نیاز روحی زن از این واقعیت سرچشمه میگیرد که‏ خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند .

بسیار دیده شده که‏ خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می‏کنند ، بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند .

نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شدید آنهاست . مردان همیشه عملی‏تر فکر می‏کنند ، بهتر قضاوت می‏کنند ، سازمان دهنده بهتری هستند و بهتر هدایت می‏کنند .

 

پس‏ برتری روحی مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت میباشد . هر قدر هم خانمها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند بی فائده خواهد بود .

خانمها بعلت اینکه حساستر از آقایان هستند باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند . . . بزرگترین هدف‏ خانمها در زندگی " تأمین " است . و وقتی بهدف خود نائل شدند دست ازفعالیت می‏کشند ، زن برای رسیدن باین هدف از روبرو شدن با خطرات بیم‏ دارد . ترس تنها احساسی است که زن در برطرف کردن آن به کمک احتیاج‏ دارد . . . کارهائی که به تفکر مداوم احتیاج دارد زن را کسل و خسته می‏کند
 

نهضت عجولانه ای که در اروپا با احساسات انجام گرفت نه با علم یک سلسله بدبختی هایی به دنبال آور د که استاد در این رابطه می فرماید :

نهضتی که در اروپا برای احقاق حقوق پایمال شده زن صورت گرفت ، به‏ دلیل اینکه دیر باین فکر افتاده بودند با دستپاچگی و عجله زیادی انجام‏ گرفت . احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگوید و راهنما قرار گیرد . از اینرو تر و خشک با یکدیگر سوخت ،

 این نهضت یک سلسله بدبختی‏ها را از زن گرفت و حقوق زیادی به او داد و درهای بسته‏ای به روی او باز کرد . اما در عوض بدبختیها و بیچارگی‏های دیگری برای خود زن و برای جامعه‏ بشریت بوجود آورد .

مسلما اگر آنچنان شتابزدگی بخرج داده نمیشد احقاق‏ حقوق زن بشکل بسیار بهتری صورت میگرفت و فریاد فرزانگان از وضع ناهنجار حاضر و از آینده بسیار وحشتناک‏تر بفلک‏ نمیرسید ، ولی این امید باقی است که علم و دانش جای خود را باز کند و نهضت زن بجای آنکه مانند گذشته از احساسات سرچشمه گیرد ، از علم و دانش الهام گیرد . اظهار نظرهای دانشمندان اروپائی در این زمینه خود نشانه امیدبخشی از این جریان است . بنظر میرسد - آن چیزهائی که مقلدان غرب را در زمینه روابط زن و مرد تازه به نشئه فرو برده است خود غربیان دوره خمار آنها را طی می‏کنند .

استاد از قول ویل دورانت در ارتباط با تفاوتهای زن و مرد می فرماید :

کار خاص زن خدمت به بقاء نوع است و کار خاص مرد خدمت به زن و کودک ، ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حکمت و تدبیر تابع این دو کار اساسی گشته است ،

این مقاصد اساسی است اما نیمه ناآگاه است و طبیعت معنی انسان و سعادت‏ را در آن نهفته است . . .

 طبیعت زن بیشتر پناه‏جوئی است نه جنگجوئی ، بنظر میرسد که در بعضی انواع ماده اصلا غریزه جنگی وجود ندارد ، اگر ماده‏ خود بجنگ آید برای کودکان خویش است .

 

زن از مرد شکیباتر است ، گرچه شجاعت مرد در کارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است اما تحمل دائمی و روزانه زن در مقابل ناراحتی‏های‏ جزئی بیشمار بیشتر است . . ." .

زن به مردی که فرماندهی بلد است با خوشحالی تسلیم می‏شود ، اگر اینروزها فرمان برداری زن کمتر شده است برای آن است که مردان در قدرت و اخلاق ضعیف‏تر از پیش شده‏اند . . .

توجه زن به امور خانوادگی‏ است و محیط او معمولا خانه خویش است . او مانند طبیعت عمیق است . اما مانند خانه محدود خود محصور هم هست ،

به شوهرش یاد میدهد که‏ حس وفاداری شدید خود را بخانه محدود کند .

 زن بی اینکه نیاز به تفکر داشته باشد میداند که تنها اصلاحات سالم از خانه برمی‏خیزد .

زن آنجا که‏ مرد خیالی سرگردان را به مرد فداکار و پای بست بخانه و کودکان خود تبدیل‏ میسازد عامل حفظ و بقاء نوع است ،

طبیعت به قوانین و دولتها اعتناء ندارد ، عشق او بخانه و کودک است اگر در حفظ اینها موفق شود به دولتها بی قید و بی‏علاقه است و به کسانی که سرگرم تغییر این قوانین اساسی هستند می‏خندد ،

 

 نویسنده:  سید رضا واجدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد